بابا دست بردار از اين كار ها در حدّ يه دختر نيست كه براي يه پسر وب درست كنه

من هم قديما مثل تو بودم

اون چند وقت بعد با يه دختر ديگه ( كه ازش متنفرم ) ازدواج كرد.

واقعا ضربه ي سختي بود خيلي سخت

بد تر از اون كه من هم دعوت كرد كه برم عروسيش

چون از دوست ها تقريبا نزديكمون بود ددددددددد

به اصرار مامانم بايد ميرفتم

و رفتم ..........

اون شب بد ترين شب عمرم بود واقعا بد بود

نوشتن اين خاطرات بد ( كه خيلي سخته ) فقط براي اين بود كه اين تجربه ي بد من براي تو تكرار نشه

خواهش مي كنم اين نصيحت ها رو از من به عنوان يه خواهر بزرگتر قبول كن خواااهش مي كنمممممممممممممممممممم

باز هم مي ام

اميدوارم توي اين وب باشه ولي درباره ي عشقت نباشه

اميدوارم.....

سعي كن فراموشش كني

سعي كن